-
هوای خانه ابری ست ...
جمعه 14 خرداد 1395 21:46
از همان شب بارانی که خانه را برای همیشه ترک کردی ، قاب ِ روی دیوار ، بجای عکس دو نفره مان برفک نشان می دهد ! از همان شب بارانی هوای خانه ابری ست ... من با چتر مینشینم روی کاناپه ی جلوی تلویزیون و فیلم های دو نفره مان را تماشا میکنم ... دقیقه ی ۲۱ فیلم همانجا که به دوربین زل میزنی و میخندی ، بغض ابر های توی خانه می...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 آبان 1394 12:48
هر چقدر دست های تو از من ، دورتر وزش باد های سرد ، وحشیانه تر ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهر 1394 08:21
مگر که در خواب ، مهربان باشی ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مهر 1394 11:10
بیا مثل ِ پایان ِ قصه ها تمام شویم ؛ " و سال های سال به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند ... "
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 شهریور 1394 11:44
پدر سوزن بان بود .. مادر با قطار برای همیشه ما را ترک کرده بود .. و من عاشقی بودم که قول ِ آمدن ِ معشوقه ام را از ریل های راه آهن گرفته بودم .. قطار برای زندگی ما تصمیم های جدی می گرفت ...
-
من همان دختر پاییزی ام ؛ که در عمق غم نگاه تو غرق شد ...
دوشنبه 16 شهریور 1394 21:02
چشم های تو ... نه ! پاییز غم لذتبخش خود را از چشم های تو وامدار است ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 شهریور 1394 23:21
پاییز فهمید چقدر منتظر فصل عاشقی کردن هستیم ؛ خودش رو زودتر به ما رسوند ...
-
من ، دلش میخواست ... ( 2 )
دوشنبه 26 مرداد 1394 17:45
دلش میخواست یک شیشه ی کوچک از عطر تن او را توی خانه داشت ... حالا که بوی رنگ و تینر ِ ناشی از تعمیرات ِ تابستانی داشت خفه اش می کرد !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مرداد 1394 11:15
مدام به آغوشت سر می زنم ؛ شاید قلبی را که آنجا گم کردم پیدا کنم ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مرداد 1394 20:04
با اینکه میدانم بیشتر از روز های اول دوستم داری ، باز میپرسم : " دوستم داری ؟ " و یا با اینکه میدانم آنقدر عاشقی که تا همیشه هستی ، باز میپرسم : " همیشه پیشم میمونی ؟ " و نه تنها تو ، بلکه خودم هم نمیدانم چرا همیشه این پرسش ها با بغض و کمی اشک همراه اند ... بگو ببینم ؛ چیزی از اشک های شیرین میدانی...
-
من ، دلش میخواست ... (1)
پنجشنبه 8 مرداد 1394 21:17
دلش میخواست کلی عشق و مهربانی بریزد توی یک بقچه - بقچه اش سفید بود با گل های صورتی - و هرطور شده خودش را برساند به یک ابر پف پفی و از آن بالا باران ِ عشق بباراند روی سر آدم ها ... معتقد بود فقط وقتی همه ی آدم ها عاشق باشند ، دنیا جای خوبی برای زندگی کردن است !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مرداد 1394 11:42
مثل ِ معروف شدن ِ شعر های شاعری پس از مرگش ، عاشقانه هایم را بعد از رفتنم میفهمی ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 تیر 1394 18:40
" سرم شلوغ است " می تواند یک جمله ی عاشقانه باشد ؛ وقتی جمعیتی از تو در سرم عبور می کند هر لحظه ...
-
شکرت ...
دوشنبه 29 تیر 1394 01:02
من ؛ خدا رو بیشتر از هر وقت دیگه ، شبای بارونی که زیر پتو مچاله شدم و به صدای چیک چیک بارون رو بوم گوش میدم ، حس میکنم .. دارم صداشو میشنوم ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 تیر 1394 14:05
بهشت همین دنیاست ؛ وقتی تو رو دارم ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 تیر 1394 15:31
بیا توافق نامه را امضا کنیم ؛ تو یک بار بگو دوستم داری ، من روزی هزار بار دورت میگردم ...
-
من از تو راه برگشتی ندارم ...
یکشنبه 14 تیر 1394 14:43
سفر به تو سفر ِ بی بازگشت به ماه است ...
-
که خدا تو رو به من هدیه داد ...
یکشنبه 14 تیر 1394 00:28
تو پاداش ِ کدوم کار ِ خوب ِ منی ؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 تیر 1394 16:22
تو مثل ِ گرمای مطبوع ِ یک فنجان چای داغی برای حلقه شدن ِ انگشتان ِ بی حس از سرما دور آن ... مثل ِ سوسوی چراغ ِ خانه های دهکده برای مسافری که راه گم کرده ... مثل ِ یک خبر خوش وسط ِ عصر ِ دلگیر ِ جمعه ...
-
با قلموی آبی ؛ رنگی کن روزامو ...
شنبه 6 تیر 1394 16:27
برام از آبی های آرامش بخش بگو .. از آبی ِ دریایی که بار ها کنار هم در گوش موج هاش پچ پچ کردیم .. از آبی ِ آسمونی بگو که سقفش کردیم و روی فرشی از چمن دراز کشیدیم و تماشاش کردیم .. از دکوراسیون ِ آبی ِ پر از آرامش ِ خونه ای بگو که قراره توش با هم نفس بکشیم .. نفس بکشیم و از دنیای آبی رنگی که واسه خودمون ساختیم لذت ببریم...
-
بخند ..
سهشنبه 26 خرداد 1394 17:58
خنده ی تو ؛ بر هر درد بی درمان دواست ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 خرداد 1394 18:31
دکمه به دکمه پیراهنم را باز می کنی ؛ مثل ِ قدم به قدم ِ فاتحی روی ماه ...
-
ز .. ک .. ی .. هـ ..
پنجشنبه 21 خرداد 1394 22:47
طوری عاشقانه صدایم میزنی که حسودی شان می شود حروف الفبا به تک تک ِ حروف اسمم ...
-
از حال دل من و شعر ها چه میدانی ؟ بعد ِ لبخندت ...
دوشنبه 18 خرداد 1394 22:50
لبخند تو شروع ِ شعر است ؛ مبادا اخم کنی بند دل ِ قافیه ها پاره شود ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خرداد 1394 13:56
تو دلت دریا بود ... من دل به دریا زدم ...
-
حکایت ِ عاشقانه های سال های دور ...
یکشنبه 10 خرداد 1394 21:09
اگر من و تو آدمای شصت ، هفتاد سال ِ پیش بودیم ، تو یکی از اون حاجی های معتمد ِ محله می شدی که بقیه رو اسمت قسم می خوردن .. یه حجره داشتی وسط بازارچه .. پر از فرش و قالیچه .. دست به خیر بودی .. شاگردی پیشت کار می کرد که چند سال پیش آورده بودی ور دست ِ خودت تو حجره کار کنه .. بچه ی پاک و اهل کاری بود که قبولش داشتی .....
-
با تو هیچکس جز من ، بی سپر نمیجنگه / با تو هیچکس از این ، بیشتر نمیجنگه ...
جمعه 8 خرداد 1394 13:20
دلم را برده ای همچو فاتحی ، غنیمت جنگی را ... + عنوان : چشمه ی طوسی / محسن چاوشی
-
بهار تویی ...
سهشنبه 5 خرداد 1394 23:30
هوای گل های قالی ِ خانه بهاری است ؛ تا زمانی که قدم های مادرم روی آن جریان دارد ...
-
فروشی ...
یکشنبه 3 خرداد 1394 14:07
چه کند کیبورد ِ فروشی ِ دست ِ دویی که عاشق ِ دست های لطیف ِ صاحبش شده بود ؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 خرداد 1394 20:59
من مُرده ام ! عطر تنت متهم ردیف اول است ...